English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5980 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to punch in [American E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to clock out [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to clock off [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to punch out [American E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
punchboard U کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
punched card U کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
activating U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activate U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
Look at the watch. U نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine. U طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindle U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindles U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
name tag U کارت معرفی کارت اسم
card U کارت تبریک کارت عضویت
cards U کارت تبریک کارت عضویت
adapter U کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
o'clock U ساعت از روی ساعت
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
to begin again از نو آغاز کردن
at [in] the beginning U در آغاز [درابتدا ]
to set on foot آغاز نهادن
school age U سن آغاز تحصیل
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
come online <idiom> U آغاز به کار کردن
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
accommodation date U تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
starting whistle U سوت آغاز بازی [ورزش]
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
to be back to square one <idiom> U دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
whistle for the start of the second half U سوت آغاز نیمه دوم بازی
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
I will be instigating [initiating] legal proceedings. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
B box U که حاوی آدرس آغاز برنامه است
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
basically U بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
to back up U با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
applet U برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
root U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
roots U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
beginnings U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginning U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
enabling U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
azerty keyboard U روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
enables U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
commands U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commanded U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
paste board U کارت
card U کارت
card code U کد کارت
cards U کارت
stub card U ته کارت
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
cartle blanche U کارت بلانش
carte U کارت ویزیت
card verification U بازبینی کارت
card stacker U مخزن کارت
card stacker U کارت پشته کن
picture postcard U کارت پستال
comment card U کارت توضیحی
hollerith card U کارت هالریت
postcards U کارت پستال
card verifier U بازبین کارت
continuation card U کارت ادامه
debit card U کارت بدهی
calling card U کارت ویزیت
control card U کارت کنترل
circuit card U کارت مدار
postcard U کارت پستال
get a long with you U بروپی کارت
credit card U کارت اعتباری
card feed U خورد کارت
card face U رویه کارت
card deck U دسته کارت
coulmn card U کارت 69 ستونه
card deck U دستینه کارت
card code U رمز کارت
card cage U محفظه کارت
binary card U کارت دودویی
account card U کارت حساب
card field U میدان کارت
credit cards U کارت اعتباری
card row U سطر کارت
card reader U کارت خوان
card rack U جای کارت
card rack U طاقچه کارت
card punch U کارت منگنه کن
cards U یک کارت پانچ
card loader U کارت بارکن
card image U تصویر کارت
card hopper U ناودان کارت
card guide U راهنمای کارت
card format U قالب کارت
card field U فیلد کارت
visiting card U کارت ویزیت
input card U کارت ورودی
paper card U کارت کاغذی
green card U کارت سبز
green cards U کارت سبز
interface card U کارت رابط
job card U کارت کار
job card U کارت برنامه
magnetic card U کارت مغناطیسی
magnacard U کارت مغناطیسی
logic card U کارت منطقی
card column U ستون کارت
ledger card U کارت معین
visting card U کارت ویزیت
card U یک کارت پانچ
tape to card U از نوار به کارت
summary card U کارت خلاصه
badge U کارت شناسایی
ID card U کارت شناسایی
identification document U کارت شناسایی
smart card U کارت هوشمند
red card U کارت قرمز
range card U کارت برد
yello card U کارت زرد
carte blanche U کارت سفید
post card U کارت پستال
punch card U کارت منگنه
identification card U کارت شناسایی
punched card U کارت منگنه
ibm card U کارت 08 ستونی
Startup folder U پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabling U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enables U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enable U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enabled U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
interblock gap U نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
associated file U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated document U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
network interface card U کارت میانجی شبکه
index card U کارتشاخص - کارت Index
eighty column card U کارت هشتاد ستونی
object deck U دسته کارت مقصود
edge punched card U کارت لب منگنه شده
cards U کارت ویزیت بلیط
row binary card U کارت دودویی سطری
safety card U کارت تامین اتشبار
card aligner U هم تراز کننده کارت
card reproducer U تولیدکننده دوباره کارت
card-carrying U دارای کارت عضویت
punched card control U کنترل کارت پانچ
punched card U کارت پانچ شده
punched card U کارت منگنه شده
punch card machine U ماشین کارت منگنه
card U کارت ویزیت بلیط
card hopper U قسمت جهنده کارت
card jam U گیر کردن کارت
card loader U بار کننده کارت
y punch U سوراخ کارت ستونی .
card punch U دستگاه کارت منگنه
billet slip U کارت محلهای افراد
magnetic card computer U کامپیوتر با کارت مغناطیسی
card sorter U دستگاه کارت جورکن
chart correction card U کارت تصحیح نقشه
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1CVV2 Code
1rite de passage
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
16:42 PM
1کلمه assist در اصطلاح ساعت به چه معناست؟
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2and had to spend a good hour tidying it up!!
2and had to spend a good hour tidying it up!!
1تا چه ساعتی اینجا باز است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com